loading...
بهترین اس ام اس
بهنام علیپور بازدید : 102 یکشنبه 16 آبان 1389 نظرات (0)


شبح

علماي قديم در جاهايي به جسم نامحسوس برخورد کرده بودند ولي قادر به فهم آن نبودند.

اينر اهم باز ملاصدرا اثبات کرد و يک مقدارش را شيخ اشراق و ديگران اثباتکردند و قبل از همه اينها در روايات اشاره به اين مطلب آمده بود و آنمسئله جسم برزخي است.

جسم برزخي خودش يک حقيقت است. الآن همين جا هرکدام ما که نشسته ايم جسم برزخي هم داريم ولي اکنون ما با اين چشم دنيايينمي توانيم ببينيم. ما در يک شرايط خاصي ممکن است همان جسم برزخي خودمانرا ببينيم در حالي که جدا از جسم مادي ماست. اين افرادي که در اثر عبادت ورياضت مي توانند بدن مادي خود را خلع کنند و کنار بيندازند، بعد خودش رابا آن جسم برزخي اش کاملا مي بيند، اين بدنش را هم مي بيند.

علامه طباطبايينقل مي کردند و در جايي نوشته اند که استادشان آقاي قاضي که مرد بسياربزرگواري بوده – البته به ايشان که شاگردش بوده گفته است، اين حرفها را بههرکس که نمي گويند – گفته بود يک وقتي که خودم را در حال خلع بدن ديدم اينبدنم را نگاه کردم، در مقابل خودم بودم، دقت کردم ديدم که يک خال کوچکياينجا هست. من تا آن وقت اصلا اين خال را نديده بودم، يعني در آينه کهنگاه کرده بودم به عمرم متوجه اين خال نشده بودم. در آن حال که خودم راديم متوجه وجود چنين خالي – که قدري کمرنگ بوده – در بدن خودم شدم.

الآندر مسئله ارواح – که امروز مسئله مهمي در دنياست – نمي شود اينها را يکامر کوچکي گرفت. مسئله مشاهده ارواح، خودش يک حقيقتي است. در درجه اولاولياي دين اين مطلب را گفته اند.

اميرالمومنين وقتي که به واديالسلام نجف تشريف بردند خواستند اندکي بنشينند. برخي گفتند فرش بياوريد.فرمود: نه، روي زمين مي نشينيم. بعد فرمود: شما چه مي دانيد! الآن اينجاغلغله ارواح است، شما خيال کرده ايد که چيزي نيست؟! خو آن ارواح وقتي کهدر اين عالم ظاهر مي شوند با يک جسم ظاهر مي شوند.

الآنهمين جا هر کدام ما که نشسته ايم جسم برزخي هم داريم ولي اکنون ما با اينچشم دنيايي نمي توانيم ببينيم. ما در يک شرايط خاصي ممکن است همان جسمبرزخي خودمان را ببينيم در حالي که جدا از جسم مادي ماست.

حتيدر وقتي که انسان در خواب خودش را مي بيند که حرکت مي کند، اين اشتباه استکه بگوييم خيال مي کند همين بدن است که حرکت کرده، خيال است. اما نظراينکه واقعا يک بدني را در حال تحرک مي بيند، خيال نيست واقعيت است. خيالمي کند آن بدني که در حال حرکت است همين بدني است که خوابيده، در حالي کهآن بدني که خوابيده، همين جا خوابيده، روح با يک بدن ديگر در حال حرکت است.

اينقدراين مسئله در عالم شواهد دارد که الي ماشاءالله. اولا يک مطلبي را همينقدر که قرآن گفت هست ما مي گوييم هست، يعني بهترين دليل براي ما خود قرآناست. همين قدر که قرآن گفت جن موجودي «است» که ماده حياتي او آتش است، وموجودي است زنده و داراي مرگ و حيات و بعث و حشر، و موجودي است مکلف مانندانسان، و موجودي است که مانند انسان افراد مومن و افراد غير مومن دارد، وموجودي است که زن و مرد دارد توالد و تناسل دارد ولي ديده نمي شود، برايما کافي است چون قرآن گفته است. ولي افرادي که به نظرشان کمي عجيب مي آيدو حس و محسوسي هستند، مي گويند مگر آدم چيزي را که به چشم خودش نديده ميتواند قبول کند؟

خيلي حماقت است که انسان بگويد من فقط هر چه رابه چشمم مي بينم وجودش را قبول دارم، هر چه را نديدم چون من نمي بينم پسوجود ندارد. خيلي حرف عجيبي است! الآن ما داراي چند حس هستيم؟ پنج حس: حسباصره (ديدن)، شامه (بوييدن)، لامسه (لمس کردن)، سامعه (شنيدن)، ذائقه(چشيدن). اگر ما به جاي پنج حس از اول چهار حس مي داشتيم، لامسه و ذائقه وشامه و سامعه داشتيم باصره نمي داشتيم، قضاوت ما درباره عالم چه بود؟ ميگفتيم عالم همين مجموع شنيدنيها و بوييدنيها و چشيدنيا و بساويدنيها يعنيلمس کردني هاست. اصلا آيا مي توانستيم فرض کنيم که ديدنيهاي مثل رنگ و شکلهم در عالم واقعيتي دارد؟ امکان نداشت. ما پنج حس داريم. اين پنج حس پنجروزنه است در وجود ما که ما با اين پنج روزنه با پنج بخش ازعالم ارتباطداريم، از کجا «معلوم چنين نباشد که» اگر به جاي پنج روزنه پنجاه روزنه(پنجاه حس) در وجود ما برقرار کرده بودند، چهل و پنج نوع موجودات ديگرپيدامي کرديم مثل اين پنج نوع که تا حالا پيدا کرده ايم؟

اميرالمومنينوقتي که به وادي السلام نجف تشريف بردند خواستند اندکي بنشينند. برخيگفتند فرش بياوريد. فرمود: نه، روي زمين مي نشينيم. بعد فرمود: شما چه ميدانيد! الآن اينجا غلغله ارواح است، شما خيال کرده ايد که چيزي نيست؟! خوآن ارواح وقتي که در اين عالم ظاهر مي شوند با يک جسم ظاهر مي شوند.

اينکهکسي بگويد چون من فلان چيز را به چشم خودم نمي بينم وجود ندارد، جز حماقتچيزي نيست. تازه ملک و همچنين جن ممکن است هر کدام انواع زيادي داشتهباشند. شايد هزار نوع جن وجود داشته باشد، يعني هزار نوع موجودهايي که ماآنها را فقط به نام جن و پوشيده مي شناسيم. شايد آنها خودشان هزار نوع«پوشيده» باشند، يعني اگر ما يک حس داشته باشيم و يک نوع آنها را درک کنيم999 نوع ديگرش را درک نکنيم چون 999 حس ديگر بايد داشته باشيم تا آنها رادرک کنيم.

اينها را که عرض کردم براي اين است که به اين مطلب توجهداشته باشيم که اين حرف لااقل در امروز ديگر نبايد مطرح باشد که هر چيزيبايد جسم باشد و هر جسمي بايد ديدني باشد، پس هر چه ديدني نيست جسم نيست وهر چه جسم نيست چيز نيست و وجود ندارد پس هر چه ديدني نيست وجود ندارد، جنکه ديدني نيست پس وجود ندارد! اولا هر چيزي جسم نيست، اجسام، بخشي از عالمهستي را تشکيل مي دهند. تازه هر جسمي براي بشر ديدني نيست. براي بشرجسمهاي سه بعدي، آنهم در يک حد معيني، ديدني است، جسم هم اگر از يک حدمعين کوچکتر باشد بشر آن را نمي بيند. ميکروبها جسمند ولي بشرآنها را نميبيند مگر با چشم مسلح.

بنابراين ما نمي توانيم بهانه اي، نه تنهابراي انکار بلکه براي شبهه نير، داشته باشيم. اينها موجوداتي هستند جاندارشبيه جانداري انسان. نمي گويم جان اند مثل ملک. ملک را بايد گفت فقط جاناست، يعني جاندار نيست، جسم نيست که جان داشته باشد، ولي جن مانند انسانجاندار است، جسم جاندار است.


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 517
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 11
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 155
  • آی پی دیروز : 41
  • بازدید امروز : 261
  • باردید دیروز : 105
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 927
  • بازدید ماه : 1,286
  • بازدید سال : 4,407
  • بازدید کلی : 43,530